••• آسمانه

♥ مطالب ادبی .!.!.!.!. مطالب مذهبی ♥

شعر

 پس خدا دلتنگی اش گل کرد ، آدم آفرید

مثل من بسیار اما مثل تو کم آفرید
دست کم از من هزاران شاعر چشمان تو
دست بالا از تو یک تن در دو عالم آفرید 
ریخت در پیمانه ام روز ازل از هرچه داشت
دید مقداری سرش خالیست ، پس غم آفرید
زشت و زیبا ، تلخ و شیرین ، تار و روشن ، خوب و بد
خواست ما سرگرم هم باشیم درهم آفرید
من بد و زشتم تو اما خوب و زیبا، بازشکر
لااقل ما را برای هم نه با هم آفرید
در هوای عشق من را خلق کرد اما تو را
دید من هم عاشقی را دوست دارم آفرید

محمدحسين ملكيان
+ نوشته شده در سه شنبه 5 مرداد 1400برچسب:شعر,محمد حسین ملکیان,من بد و زشتم تو اما خوب و زیبا, ساعت 18:14 توسط آزاده یاسینی


شعر

 شاعر شده­ ام اوج در اوهام بگیرم

هی رقص کنی از تنت الهام بگیرم
شاعر شده ­ام صبرکنم باد بیاید
تا یک غزل از روسری ­ات وام بگیرم
هی جام پس از جام پس از جام بیاری
هی جام پس از جام پس از جام بگیرم
آشوب شوی در دلم آشوب بیفتد
آرام شوی در دلت آرام بگیرم
سهمم اگر افتادن  ، از این بام بیفتم
سهمم اگر اوج است ، از این بام بگیرم
سنگی زدم و پنجره ­ات باز...ببخشید
پیغام فرستادم ، پیغام بگیرم
شاعر شدم اقرار کنم وصف تو سخت است
شاعر شدم از دست تو سرسام بگیرم

محمدحسين ملكيان
+ نوشته شده در شنبه 2 مرداد 1400برچسب:شعر,محمد حسین ملکیان,شاعر شده­ ام اوج در اوهام بگیرم,هی رقص کنی از تنت الهام بگیرم, ساعت 14:5 توسط آزاده یاسینی


شعر

 قهوه را بردار و یک قاشق شکر، سم بیشتر

پیش رویم هم بزن آن را دمادم بیشتر
قهوه قاجاریم هم رنگ چشمانت شدست
می شوم هر آن به نوشیدن مصمم بیشتر
صندلی بگذار و بنشین روبرویم وقت نیست
حرف ها داریم صدها راز مبهم بیشتر
راستش من مرد رویایت نبودم هیچ وقت
هر چه شادی دیدی از این زندگی غم بیشتر
ما دو مرغ عشق اما تا همیشه در قفس
ما جدا از هم غم انگیزیم، با هم بیشتر
عمق فنجان هر چه کمتر میشود، حس میکنم
عرض میز بینمان انگار کم کم بیشتر
خاطرت باشد کسی را خواستی مجنون کنی
زخم قدری بر دلش بگذار، مرهم بیشتر
حیف باید شاعری خوش نام بود در بهشت
مادرم حوا مقصر بود، آدم بیشتر
سوخت نصف حرف هایم در گلو اما تو را
هر چه میسوزد گلویم، دوستت دارم بیشتر...

محمدحسين ملكيان
+ نوشته شده در پنج شنبه 31 تير 1400برچسب:شعر,محمد حسین ملکیان,قهوه را بردار و یک قاشق شکر, سم بیشتر, ساعت 14:36 توسط آزاده یاسینی